شرکت جور شده ، در اون فعال شده ام

مهندس میگه کم کم دیسیپلین ات رو باید درست کنیم ، بتونیم به حدی برسی که بهت کار محول کنیم و

از آخر تابستون هم بحثای مالی رو مطرح کنیم

اما از طرفی میگه بخش خصوصی کار اش که پیچ ور داره ، تعدیل نیرو میکنه و .

اما یه حرف خوب زد ، شاید دیگه فرصتش پیش نیاد من و برادر و پدرم باهم کار کنیم.کنار هم باشیم

میرم

میرم پیش پدرم.

کنار اش طرح هندسی ، نرم افزار ها ، ایین نامه ها رو یاد می گیرم.

بعد پر توان میام

طوری که بتونم با civil 3d یک دوربرگردان طراحی کنم

باید برم

و قوی برگردم

میرم ، در کنار کار ، درسم رو ادامه میدم ، دکتری هم میخونم ، کنارش مدام یاد میگیرم.وقت میذارم و یاد میگیرم

هر وقت رانت نبود توی کار ، اونوقت میام

قوی هم میام

مطالبی که اینجا از ما میخوان هموناییه که توی دانشگاه می گفتن بری توی کار اینها رو میگن بریز دور (دقیقا همون مطالب درس هامون توی دانشگاه رو از ما میخوان)

خلاصه ما که رفتیم 

واقعا دکتر چمران هم وقتی دکتری فیزیک پلاسما داشت ، توی بیابان و جبهه جنگ کار می کرد.

شاید با شعور بود.

خانم عربی خودش گفت ، بهم نرم افزار رو یاد میده.

یاد میگیرم.

اما پدرم دوست داره من برم. شاید نگفت اما از لحنش ، پیشنهاد مالی اش و . مطمئنم دلش با رفتنمه

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها